شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
درخانه کیست تاکه مرایاریامکند؟ با این هـمه گـنـاه وخـطا یـاریام کند
گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم گـفـتـم قـسم به فـاطـمـه تا یاریام کند
وقـتـیسـرم مقـابـل بیـگـانـه خـمشده دیگرچگـونه قـبـله نـما یاریام کند؟!
خود را کشانـدهام وسط اهل مغـفـرت شـایـد کـنـار اهـل دعـا یــاریام کـنـد
بامعـصیت چـقـدردلش را شکـستهام بـایـد ازین به بـعـد حـیـا یـاریام کـند
باید دلـم شکـسته شود تا که دیـدهام... درلابهلای زمـزمـههـا یـاریام کـند
مثـل همیشه چـشم بهراهش نـشستهام تا که خـودِ امـام رضـا یــاریام کـنـد
دلگـرم قـولهای رئــوفـانـه مـانــدهام او قـول داده است سهجـا یاریام کند
در روضههای فاطمیه مادری غریب بادستهـای عـقـده گـشا یـاریام کند
آتش گـرفـت چـادرزهـرا ونـاله زد: سلمان کجاست تا که عـبا یاریام کند حالاکه دست شیرخدا بسته شد به صبر فـضه به جـای شیـرخـدا یـاریام کند